گیلکی زبان است یا گویش و یا لهجه؟
متاسفانه در همگی کتب درسی دوره های دبیرستان و دانشگاهی از گیلکی به عنوان یک گویش از زبان فارسی یاد میکنند. در حالی که شاید معنا و تعریفی درستی از گویش و زبان و لهجه ارائه نمیدهند و این مورد برای همه جای سوال است. آیا واقعا طبق تعاریف غلط ارائه شده گیلکی یک گویش است؟؟؟
- در پاسخ میگوییم نه!!
چرا که گویش جدا از زبان نیست در حالی که در زبان فارسی و گیلکی جدایی ها و تفاوت های زیادی میبینیم. شاید وقتی یک گیلک، گیلکی حرف میزند یک غیر گیلک بسیاری از حرف هایش را میفهمد ولی این دلیل بر گویش بودن گیلکی نیست. اگر بخواهیم از دید زبانشناسی بررسی کنیم فارسی کنونی که بیشتر آن را پارسی نو می دانند که از پارسی دری مشتق شده است. ولی ما همان پارسی دری را ملاک قرار میدهیم. از دید زبانشناسی زبان گیلکی و فارسی هر دو از زبان رایج زمان کهن تر خود اشتقاق شده اند که بسیاری هردو را به زبان پهلوی بر میگردانند گرچه این مورد هم جای تردید است زیرا در زبان گیلکی واژه ها ، افعال و قواعدی هنوز پا برجاست که به پارسی باستان بر می گردد ، همچون:
برای آگاهی یافتن از دوره های زبان پارسی اینجا را مطالعه کنید.
- فعل بوگوتن «گیلکی» = گَووبَتا Gaubata«پارسی باستان» = گفتن«فارسی دری» که با جا به جایی (گو) و (بو) در فعل گیلکی به فعل پارسی باستان آن میرسیم : گوبوتَ : گَووبَتا
می بینیم که فعل گیلکی گفتن به پارسی باستان چقدر نزدیک است.در حالی که این فعل در پهلوی گوفتن بوده و محال است که گیلکی از الک و صافی پهلوی رد شده باشد ولی آثار پارسی باستان(زبان قبلی و کهن تر) را در خود حفظ کرده باشد.
-«ایندا» به معنی اینجا که در پارسی باستان «ایدا» و در پهلوی «اَوَر» می گویند. واژه ی ایور و اَور نیز در گیلکی به همین معنی به کار میرود. بنابراین گستردگی و دیرینگی بیشتری نسبت به پهلوی دارد. چنانچه در همین مورد حمداله مستوفی قزوینی گفته:« در گشتاسفی که بخشی ست در مجاورت دریای خزر و نزدیک سالیان ، زبانشان به پهلوی به جیلانی (گیلانی) در باز بسته است.» با این گفتار مستوفی پهلوی را وابسته به گیلکی میداند.
اما در مثال های دیگر باز میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- «اوندا» در معنی آنجا که در پارسی باستان «اَوَدا» به کار می رفت و در پهلوی «اُد ، اُذ».
به همین شیوه فارسی نو و گیلکی را در مقابل هم قرار می دهیم:
- «دیز» که در پارسی باستان «دیدا» و در فارسی دژ گویند.
-واژه «دار» در معنی درخت که در پهلوی «دالوگ، دار» و در پارسی باستان و اوستایی به ترتیب «دارو» به کسر واو می گفتند. در فارسی درخت ولی در فارسی نیز در ترکیب دارودرخت به کار میرود (نه به تنهایی) و یا در فارسی قدیم دار نیز به کار می رفت که در گیلکی هنوز به جا مانده.
- گُو : گاو در زبان گیلکی که معادل آن در پارسی باستان «گئو» است.
- یا واژه ای مانند چَکُش که وقتی یک گیلک میگوید «چکوش»، دیگران(غیرگیلک ها) از روی نداستن میخندند و مسخره میکنند اما نمی دانند که در پارسی باستان و اوستایی نیز «چکوش» گفته میشده و درست تر آن همین است ،
- یا واژه ی هنر که در پارسی باستان و پهلوی وگیلکی «هونر» گفته میشود.
- نمت که در فارسی نمد و در پارسی باستان «نَمِتَه» است.
و هزاران واژه ی دیگر که شکل قدیمی تر وکهن تر آن در گیلکی به جا مانده است. چگونه ممکن است که گیلکی گویش و زیر مجموعه و شاخه ای از فارسی باشد ولی کهن تر و قدیمی تر از آن.
آیا ممکن باشد که فرزند از پدر خویش کهنسال تر باشد؟ اگر گیلکی گویشی از فارسی باشد بنا بر این محال و غیر ممکن است که ساخت های کهن تر زبان را در خود حفظ کرده باشد در حالی که آن ساخت ها و واژه ها در خود فارسی دگرگون یا حذف شده باشند.
به مثال های دیگری نیز میپردازیم:
- hata , herê «گیلـ»: اینجا ............hadha«استـ»:اینجا
vâsh«گیلکی»و«اوستایی»: علف
azem«تالشی»و«اوستایی»: من
vaj«تالشی»و«گیلکی»:کلمه،واژه............vatch«سنسـکریت»
shi«گیلکی»وez«تالشی»:مالِ او.............us«اوستایی: از هم خانواده ها و هم دوره های زبان پارسی باستان»
kinne«تالشی»و ، زِنَیzenay«گیلکی»:دختر..............ghene«اوستایی»:یک زن
kija , kaussi , kor «گیلکی»:دختر...........kissorim«سنسـکریت:زبان مشترک هندوآریایی ها»
nirzh ; nerzh«گیلکی»: قیمت.............arzh«سنسـکریت»
hasa«گیلکی»: الان، اکنون...............adhas«اوستایی»و«پهلوی»
das«گیلکی»:داس..............das«اوستایی»
ahme , hanim«گیلکی»: ما میاییم.................ahmaim«اوستایی»
purd , potd«گیلکی»: پل....................pareta«اوستایی»
beyn , bein«گیلکی»: ببین...............vaena«اوستایی»وvaina«پارسی باستان»وwen«پهلوی»
puΘer«گیلکی»: پسر...............puΘra«اوستایی»وpuca«پارسی باستان»و puhr«پهلوی»
بنا بر این با توجه به تشابهات گیلکی با زبان ها کهن تر از فارسی دری چگونه می توان گیلکی را گویشی از فاری خواند در حالی که بسیاری از این واژه ها در فارسی یافت نمیشود. ولی اگر ما پارسی باستان و وجود ملموس آن در زبان گیلکی را هم نادیده بگیریم و هردو زبان را به پارسی پهلوی برگردانیمباز هم نمی توان گیلکی را گویشی از زبان فارسی دانست چرا که در آن صورت هم گیلکی و هم فارسی گویشی از پارسی پهلوی شمرده می شوند و با توجه به فراموشی و نبود زبان مادر(پهلوی) هر دو در جایگاه خود یک زبان جدا از هم شمرده میشوند و علت برخی تشابهات و همانندی ها در هم ریشه بودن دو زبان است. که البته شباهت گیلکی به پهلوی از فارسی به پهلوی بیشتر است هم در قواعد و هم در واژه ها. برای مثال به یک جمله کوتاه اکتفاه میکنیم:
فارسی دری: کجا هستی
پارسی میانه(پهلوی): کو ایستی « ku isti»
گیلکی: کو ایسی« ko isay»
در ادامه نیز به برخی اثبات های دیگر و تفاوت در صرف افعال و دستور زبان گیلکی و فارسی می پردازیم
.
.
.
تعاریف برای لهجه و گویش :
لهجه: لهجه همانی است که مثلا من گیلک که زمانی که میخواهم به فارسی یا هر زبان دیگری حرف بزنم بعضی از کلمات یا خلاصه ما بین حرف زدن برخی تلفظ ها و آواها را نزدیک به زبان خودم حرف بزنم.یعنی لهجه هیچ چیز جدایی از زبان نیست بلکه نوعی از بیان زبان است.مثل لهجه ترکی ، کردی ،مازنی ،گیلکی ... . تمامی این گروه زمانی که فارسی حرف می زنند به خاطر خاطر تفاوت زبان هاشان بعضی عبارات را به سبک و تلفظ زبان خودشان میگویند. همچون تلفظ حرف ق میان ترک زبان ها.
بنا بر این : لهجه شیوه ی بیان گفتاری و آوایی یک زبان است نه بیش نه کم.
اما گویش: گویش زیر مجموعه ای یک زبان محسوب میشود.با این تفاوت که در بعضی از واژه ها ،در شیوه ی ادای کلمات و گفتار واژگان با زبان اصلی تفاوت دارد. مثل اصفهانی: اینجو اصفهونست.=این جا اصفهان است.
یا تهرانی اینجا میدون آزادیه.اینجا میدان ازادی است. گرچه تمامی این ها را میتوان لهجه نیز قلم داد کرد اما باید دانست که لهجه چیز افزون از خود ندارد و فقط در آوای و سبک ادای تلفظ واژگان متفاوت است ولی در گویش سبک ادای الفاظ به همان صورت است و نمیتوان در قیاس با زبان قرار داد چرا که لهجه قسم کوچکتری است که وابسته به زبان و گویش است. یعنی یک اصفهانی وقتی فارسی بدون گویش حرف بزند بسته به گویش خود دارای لهجه است
بنا براین بهجه در قیاس با چند زبان یا گویش مطرح میشود.
ولی درباره ی گیلکی لغاتی مستقل از زبان فارسی می بینیم که هیچ سنخیتی با آن ندارد:
به مورچه ، پیتار pitar گفته می شود.دقت کنید هیچ وجه اشتراکی ندارد.یا به زنبور : سیفتال
موش : گرزه سنجاقک :تله ی talay
در بسیاری موارد ریشه واژه ها یکی است مثل جوراب:جوراف، دیوار:دیفار ، ایران:ایرونIron
بنابراین با توجه به تعریف ارائه شده در فوق که در گویش واژگان مستقل از زبانی نیز دیده می شود ، در گیلکی نیز واژگان جدا و متفاوت وجود دارد ، لهجه بودن آن رد میشود:
پس گیلکی لهجه نیست و حداقل چیزی که میتواند باشد گویش است.
اما در اثبات زبان بودن گیلکی:
زبان: هر زبانی برای خودش واژه های مستقل ، دستور زبان مستقل و افعال مستقل دارد و ...
واژه های مستقل را که با برخی اشاره کردیم. اما از افعال مجزا از فارسی :
شوونsho'on:رفتن
چاگودنchagudan:ساختن ،درست کردن
هی ین hiyen:خریدن
دفرکسنdafarkesan:به یک باره ترسیدن
وستنVastan:به مزاج آدم اومدن،میل داشتن به یک غذا وخوردنی، ویار کردن
[و بازم توی مطلب قبلیم داخل جدول گفته بودم........]
همه ی این افعال گیلکی است و کاملا مستقل.اما تمامی این نکات به کنار در گیلکی صرف افعال از فارسی بیشتر است و معادل آن وجود ندارد:
مثلا بوشو دنم boshoo danam ییک از آن هاست که اگر بخواهیم به فارسی ترجمه کنیم میشود رفته دارم.یا فعل شئو نابوم که میشود رفته می بودم . آیا چنین صرف فعلی در فارسی وجود دارد؟
ولی در دیگر دستورات:
برای مثال در قواعد مضاف مضاف اله یا موصوف و موصوف الیه ، جانشینی م- م الیه و مص- مص الیه برعکس زبان فارسی و و بر پایه ی قواعد دستوری زبان های قدیمی تر است:
جوراب قرمز : به گیلکی:سورخه جوراف
سوسمار بزرگ در گیلکی میشه پیله چوچار. چوچار یعنی سوسمار - پیله یعنی بزرگ
یا در ساخت اسم مرکب یا صفت:
رضا سوت زن:شیپ زنی رضا
رضا پا دراز: دیراز لنگ رضا
نیزه ی نوک کج : (ول:کج) توک (خلا:نیزه)
و.............
یا برای منفی کردن افعال
دادن=هدن .......................میدهد: نـمیدهد======هدنه:هـنـدنه
گرفتن= بیتن:هیتن.............میگیرد:نـمیگیرد======گینه:هـنـگینه
خریدن=هی یِن..................خرید :نـخرید =======بیه:هیـنـته
در منفی کردن افعال مشتق «ن» نفی پشت فعل اصلی می آید نه پیشوند فعلی.( گرچه فارسی نیز ازین قاعده مسثتنی نیست، اما با مقایسه افعال میتوان به تفاوت های زبانی فارسی و گیلکی پی برد)
اثبات های دیگر برای استقلال زبان گیلکی از فارسی:
اما در باره حفظ آواهای کهن در زبان گیلکی:
زبان در گذر زمان دچار تغییر و دگرگونی هایی اجتناب ناپذیر میشود. از تغییر در صداها و واج ها تا دگرگونی واژگان و تلفظشان.
در زبان های باستانی ایرانی ، بسیاری از واژگان که دارای واج های ( هـ ، ج ، و ، ذ ، پ و... ) بودند در فارسی به ترتیب به (ا-خ) و (ز) و (د) و (ف) شدند. اما این تغییرات در گیلکی کمتر دیده میشود و ساخت کهن و باستانی آن بیشتر از فارسی حفظ شده است. از جمله مثال های زیر:
-هوشک که در زبان گیلکی و پهلوی به معنی خشک است. و یا هیست که در دو زبان مذکور به معنی خیس ، می بینیم که چگونه فارسی دچار تغییرات (دگرگونی ه به خ) شده اما زبان گیلکی از این تغییرات مصون مانده است.
- تیج که در زبان گیلکی و پهلوی معنای تیز می دهد. در فارسی (ج به ز) تغییر کرده است. یا پسوند «زار» در زبان فارسی که معادل آن در گیلکی «جار» است. بیجار : برنجزار ، لولیجار : نیزار، گالیجار: لیغزار.
یا فعل امر بدوز ( از دوختن) در گیلکی بدوج می شود.
یا «اژدها» در زبان فارسی که شکل کهن تر آن در زبان گیلکی به صورت «اجدیها» باقی مانده است.
-شکل قدیم واژگان باد ، برف ، برگ ، برّه ، باز که در فارسی تمامی واج های (ب)تغییر یافته از واح(و) اند و در زبان گیلکی هنوز پابرجاست: واد ، ورف ، ولگ ، وره ، واز.
- «پ» که در بسیاری لغات فارسی به «ف» تغییر یافته در زبان گیلکی شکل قدیم آن بیشتر به کار می رود. سپی: سفید.
ایسپند: اسفند و ... .
- ذاما که در زبان فارسی ،داماد گویند که از پهلوی آن اطمینان ندارم. ولی واژه ی گومبذ در زبان گیلکی موجود است که پهلوی آن گنبذ و فارسی آن گنبد است.
و بسیاری از مثال های دیگر...
اثبات دیگر بر دیرینگی گیلکی نسبت به فارسی نو:
نشانه ی مصدری در زبان پهلوی و[ پارسی میانه(ساسانی) ] غالبا «-تَن» بوده که در بسیاری از واژگان فارسی به «-دَن» تغییر یافته است. این تغییرات نیز در گیلکی کمتر دیده می شود. به مثال ها و مصدر های مشترک در زبان گیلکی و فارسی اشاره میکنیم:
جنگستن : جنگیدن
پرستَن : پریدن
خوتن: خوابیدن(البته از فعل خفتن غافل نشدم)
زاستن : زاییدن
کوتن : کوبیدن
ترکستن : ترکیدن
رمستن : رمیدن
تاوستن : تابیدن
فهمستن : فهمیدن
و...
نتیجه گیری و سخن پایانی با خواننده ی گرامی:
گویش مجموعه ای جدا از زبان نیست و از دل زبان بیرون می آید.اگر گیلکی گویشی از فارسی باشد و از دل فارسی بیرون آمده باشد چگونه ممکن است که ساخت های کهن تر را که در فارسی از بین رفته است حفظ کرده باشد. ساختهایی که در زبان فارسی ناپدید و تغییر یافته.آیا چنین امکانی وجود دارد؟
آیا کسانی که به نگارش کتب درسی پرداحته اند و یا کسانی که در فرهنگستان زبان فارسی مشغول اند و با چنان اطمینانی گیلکی را گویشی از فارسی خوانده اند ، آیا اصلا از گیلکی علم و شناختی دارند؟ تنها با داشتن مدارک دانشگاهی نمیتوان در باره ی چیزی که شناختی از آن ندارند داوری کنند. گیلکی دارای هویتی ایرانی ولی جدا از فارسی است و وابسته به آن نیست.بهتر است هویت آن را با عدم شناخت و آگاهی مستور نسازند.
دوستان و ادیبان بهتر است به مطالعه ی گیلکی پرداخته و سپس گیلکی را گویشی از فارسی بخوانند. بهتر است که با ارائه تعریف درست از لهجه و گویش به تدوین کتب درسی اقدام کنند.
«گیلکی زبانی است مستقل از فارسی وهمریشه با آن ،از زبان های ایرانی که دارای هویتی جدا ، کهن تر و اصیل تر است و به هیچ وجه گویشی از فارسی نیست»
هویت زبان گیلکی را پاس بداریم...
علی رضاپور/فرهنگستان زبان گیلکی